دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی با هدف ایجاد قطبی علمی- پژوهشی در حوزۀ رفاه اجتماعی در اوایل دهۀ 1370 تأسیس شد.

برای اوّلین بار در کشور رشته‌های توانبخشی در کنار رشته‌های علوم انسانیِ مرتبط با رفاه اجتماعی (روانشناسی، مددکاری، گفتاردرمانی، ...) در یک دانشگاه جمع شدند.

با تغییر نام این دانشگاه به «دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی» رویکرد پزشکی وتوانبخشی فضای چندانی برای رشد رشته‌های کلیدی علوم انسانی باقی نگذاشت.

در دهۀ 1370 و 1380 این دانشگاه تلاش نمود تا در جهت رشد علمی و همگرایی میان نهادهای موازی متولیِ بخش‌های مختلف رفاه اجتماعی اقدام نماید.

رشتۀ کلیدیِ «مددکاری اجتماعی» که می‌باید در همکاری نزدیک با دیگر رشته‌ها در برنامه‌ریزی‌های بخش رفاه اجتماعی نقش مهم ومرکزی ایفا نماید به حاشیه رانده شده و بنیۀ علمی لازم را ندارد.

ضعف و پراکندگیِ علمیِ ناشی از «نبود هویّت مستقل» به بخش‌های مختلف برنامه‌های حوزۀ رفاه اجتماعی و ازجمله حوزۀ «رفاه و حقوق کودکان» آسیب زده است.

نقش دانشگاه و حوزه‌های علمیّه در هدایت نظری و ساختاری بخش «رفاه اجتماعی» به اقدامات و مداخلات پراکندۀ افراد محدود شده و تقریباً به دست فراموشی سپرده شده است.